قيام 15 خرداد و نهضت هاي سده پيشين، مشابهت ها و تفاوت ها (1)


 

نويسنده:دکترسيد حميد روحاني*




 
هجوم همه جانبه استعمارگران در سده هاي شانزدهم وهفدهم ميلادي به سرزمين پهناور اسلامي وتوطئه گسترده آنان براي سلطه بر منابع ودارايي هاي سرشار خاورميانه، با واکنش تند وتوفنده پيشوايان اسلامي وعالمان ديني روبه رو شد و درگيري شديد و عميقي ميان فرهنگ عدالت پرور اسلام و فرهنگ زور و تجاوز و قلدري و کشور گشايي پديد آمد که دامنه آن طي قرون و اعصار ادامه يافته و تا به امروز کشيده شده است.
جهان خواران به رغم به کار گيري ترفندها، توطئه ها، نقشه ها ونيرنگ هاي گوناگون و رنگارنگ هيچ گاه نتوانستند بر فرهنگ عدالت و شهادت چيره شوند و اين سد استوار را از سر راه آز و نياز استعماري خود کنار زنند و کشورهاي اسلامي و منابع زرخيز آن را بي دغدغه و به آساني ببلعند.
استعمارگران از روزي که آهنگ خاوران کردند، در گام نخست خود را با مقاومت و مخالفت پيروان اسلام روبه رو ديدند که چند قرن جنگ هاي صليبي نمونه بارز اين پايداري ومقاومت دليرانه بود که تجاوزگران درنده خوي فرنگ را زمين گير کرد و ناکام و سرخورده همراه با تلفات و خسارات سنگين به عقب نشيني واداشت.
استعمار صليبي که از راه هجوم و تجاوز نتوانسته بود بر جهان اسلام چيره شود، کوشيد از راه هجوم فرهنگي و ترويج انديشه هاي ضد اسلامي و تکيه بر اين دروغ که دين باوري و اسلام خواهي مايه عقب ماندگي و واپس گرايي است و عرب گرايي و فرنگي مآبي زمينه ساز پيشرفت ، ترقي وسعادت جامعه است، زمينه را براي سلطه بر کشورهاي مسلمان ودستيابي بر منابع اين کشورها هموار سازد.
اينجا بود که فراماسون ها بازيگر صحنه شدند و در نخستين گام تني چند از جوانان ساده، نادان و چشم و گوش بسته را به ديار غرب کشاندند، آنانان را شستشوي مغزي دادند، اصالت ها را از آنان گرفتند، ريشه غيرت، حميت، وطن خواهي وخوي انساني را در آنان خشکانيدند وبه آنان باوراندند که "بايد از مغز سر تا نوک پا فرنگي شد " تابه پيشرفت وترقي رسيد وبدين گونه آنان را به سازمان فراماسونري وابسته کردند وبا عنوان "روشنفکر " به ايران بازگرداندند.
از نخستين "روشنفکران "وابسته به سازمان فراماسونري سرهنگ آخوندف وميرزا آقاخان کرماني بودندکه به ترتيب در سال‌هاي 1262-1295هـ.ق و1300-1313هـ.ق در راه پيشبرد توطئه هاي اسلام زدايي و کشاندن ملت ايران به فرنگي مآبي و بيگانه پرستي تلاش هاي فراواني کردند وبه نگارش کتاب ها ونشرياتي دست زدند و با ناسزا گويي به اسلام و عالمان دين و نکوهش تقليد از مجتهد جامع الشرايط و پيشنهاد پرتستانتيزم اسلامي وترويج تز استعماري "اسلام منهاي روحانيت " کوشيدند راه سلطه واستيلاي استعمارگران بر کشورهاي اسلامي را هموار سازند.(1)
هم زمان با تلاش وتوطئه گسترده سرهنگ آخوندف وميرزا آقا خان کرماني در راه ترويج فرهنگ غربي، ماسوني ديگري به نام ميرزا ملکم خان که از پادوها، دلال ها و وطن فروش هاي بي مانند دوران خود به شمار مي رفت به تشکيل " فراموشخانه و فراماسونري " در ايران دست زد تا هجوم فرهنگي را به شکل سازمان يافته وتشکيلاتي پي گيرد وانديشه هاي غربي و ليبراليستي و فرهنگ برهنگي وبي بند وباري را در جامعه ايران گسترش دهد.
سازمان "فراموشخانه و فراماسونري "با اينکه به دروغ شعار آزادي، برادري وبرابري سر داده بود، اما از نخستين چهره هايي که به اين سازمان سر سپردند و عضويت آن را پذيرفتند، شاهزاده ها، درباري ها ورجال سياسي ايران بودند که اصولا از برابري وبرادري بويي نبرده بودند. از ديگر کساني که در آن روز به اين سازمان پيوستند، عناصري از پيروان مسيحيت –که در خدمت استکبار جهان قرار داشتند – و شماري از باند دراويش بودند که تاثير مرموزانه اي در ترويج فرهنگ غرب داشتند .
در پي هجوم فرهنگي فرنگي ها به ايران وبنياد "فراموشخانه و فراماسونري " در تهران، علماي اسلامي و پيشوايان روحاني هوشيارانه به رويارويي با آن برخاستند وبه افشاگري بر ضد آن توطئه ها دست زدند. مرجع بزرگ آن روز، آيت الله ملا علي کني، حکم تکفير ماسون ها را در سال 1338 هـ.ش صادر کرد. اهالي تهران دلاورانه به پا خاستند وبه مرکز فراماسون ها يورش بردند و آن کانون
فساد و توطئه را به آتش کشيدند (2)و بدين گونه رويارويي ميان فرهنگ پويا و پايدار اسلام و فرهنگ غرب، وارد مرحله نويني شد و مقابله با هجوم هاي فرهنگي، سياسي واقتصادي استمارگران به صورت نهضت سياسي و حرکت حماسي پديد آمد وضربه هاي سنگيني برآز ونياز استعماري فرنگي ها وارد کرد. در مواردي خواسته هاي آنان را ناکام گذاشت ونقشه هاي آنان را نقش بر آب ساخت.
اعتراض توفان زاي علما برضد قرار داد رويتر که به الغاي اين قرار داد وسقوط دولت ماسوني ميرزا حسين خان سپه سالار کشيده شد در سال 1252 هـ.ش، حرکت سيد جمال الدين اسدآبادي دردهه 1260 ه ش، قيام عليه قرارداد رژي در سال 1270، نهضت عدالت خواهي در سال 1258،حرکت شهيد مدرس در سالهاي پاياني سده 1200 و دهه آغازين سده 1300،قيام علماي خراسان، آذربايجان، اصفهان و قم بر ضد رضاخان در سال 1306، جنبش قهر آميز فدائيان اسلام و حرکت در راه ملي کردن صنعت نفت پس از شهريور 1320و سرانجام قيام خونين 15 خرداد در دفاع از اسلام و مرجعيت در سال 1342، نشان از مقاومت دليرانه فرهنگ وعدالت وشهادت در برابر فرهنگ زورمداري، فزون خواهي، کشور گشايي و جهان خواري دارد که بر تارک تاريخ ايران مي درخشد.
موضوعي که در اين فرگرد مورد نظر وبحث ما است، نه بررسي نهضت هاي سده پيشين، بلکه مقايسه تطبيقي ميان آن نهضت ها وقيام 15 خرداد 42 مي باشد وبررسي اين نکته که چرا هيچ کدام از نهضت هاي سده پيشين به فروپاشي نظام حاکم و قطع دست بيگانگان از سرنوشت کشور و ملت کشيده نشد، ليکن قيام 15 خرداد به عنوان نقطه عطفي در مبارزات گذشته زمينه ساز انقلاب اسلامي گرديد.
بايد ديد قيام 15 خرداد چه ويژگي هايي داشت که توانست چنين دگرگوني ژرفي در کشور پديد آورد ونظام 2500 ساله را به سقوط بکشاند ودست تبهکاران جهاني را از سرنوشت ايران کوتاه کند؟
براي يافتن پاسخ اين پرسش، بايسته است که مشابهت ها وتفاوت هاي قيام 15 خرداد با نهضت هاي پيشين مورد بررسي قرار گيرد و ويژگي ها و شاخصه هاي قيام 15 خرداد نمايان شود.

مشابهت هاي قيام 15 خرداد با نهضت هاي پيشين
 

مي توان مانندگي و همگوني قيام 15 خرداد با نهضت ها وحرکت هاي گذشته را در چند محور خلاصه کرد:

1. رهبري عالمان ديني
 

در همه حرکت ها و خيزش هايي که طي دو سده گذشته در ايران روي داده است، علماي اسلام وظيفه رهبري را برعهده داشته اند.
چنان که در بالا اشاره شد از قيام ملا علي کني عليه فراموشخانه و فراماسونري تا قيام 15 خرداد و انقلاب ايران، اين پيشوايان روحاني وعلماي اسلامي بودند که مردم را به خيزش و خروش واداشتند ومبارزه بر ضد استعمار واستبداد را سامان بخشيدند.

2. انگيزه هاي ديني
 

در حرکت ها ونهضت هايي که در درازاي سده گذشته تا انقلاب اسلامي پديد آمد، انگيزه ديني عامل اصلي خروش وخيزش به شمار مي رفت. مردم آنگاه که حکم تکفير فراماسون ها را از سوي مرجع زمان به دست آوردند، به آنها هجوم بردند و مرکز فراماسون ها را به آتش کشيدند. آن تاجر اصفهاني در نهضت تنباکو روي انگيزه ديني انبار تنباکو را به آتش کشيد وبه نماينده کمپاني انگليسي اعلام کرد با خدا معامله کرده است. ريشه و زمينه نهضت مشروطه، عدالت اسلامي بود. در نهضت ملي شدن صنعت نفت، تا روزي که اسلام وروحانيت در آن حضور داشت، مردم در صحنه ايستادند و حماسه 30 تير را آفريدند وآن روز که علما از صحنه کنار زده شدند و مردم انگيزه ديني خود را از دست دادند. کودتاي ننگين 28 مرداد به وقوع پيوست و مردم در برابر اين رويداد بي تفاوت ماندند و از حضور در صحنه خودداري ورزيدند. در قيام 15 خرداد، مردم با هدف دفاع از اسلام و مرجعيت به پاخاستند وفداکاري کردند وجز دفاع از اسلام هيچ انگيزه مادي در آن قيام تاثير نداشت واين روند تا پيروزي انقلاب اسلامي تداوم داشت.
در قيام 15 خرداد آنگاه که به امير معصومشاهي، از اهالي پيشوا وورامين، گفته شد با دست خالي به کجا مي رويد، هم اکنون ارتش جرار شاه باتوپ وتانک به سوي ورامين در حرکت است با لبخندي جواب داد:
ما کوفي نيستيم که حسين زمان را تنها بگذاريم، امروز يا کشته مي شويم يا امام خميني را از چنگال دشمن رهايي مي بخشيم.
اودر سر پل باقر آباد به دست دژخيمان شاه به شهادت رسيد. (3)

3. مردمي بودن خيزش ها و خروش ها
 

با نگاهي گذرا به نهضت ها و حرکت هاي سده گذشته تا قيام 15خرداد، اين واقعيت آشکار است که مردم اهميت ريشه اي و اساسي در اين نهضت ها و قيام ها داشته اند و رهبران اسلامي با کمک توده ها توانستند با دشمنان درون مرزي و برون مرزي مقابله و مبارزه کنند. مردم با فداکاري ها و پايداري هاي خود نهضت ها را پيش بردند و دست رد بر سينه دشمن زدند و از اسلام، آرمان هاي اسلامي و استقلال ايران پاسداري کردند و امروز نيز با حضور در صحنه انقلاب اسلامي، راه و مرام امام را پاس مي دارند ودر برابر توطئه هاي رنگارنگ استکبار جهاني وايادي آن سرسختانه ايستاده اند.
بنابراين قيام 15 خرداد در اين محورهاي اصولي با نهضت هاي پيشين همگون و همسان مي باشد و مي توان گفت ريشه در آبشخور واحدي دارد.

پي‌نوشت‌ها:
 

* مورخ انقلاب اسلامي
1. درباره نقش فراماسون ها در ترويج فرهنگ بيگانه در ايران وپيشبرد توطئه اسلام زدايي رک:سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، تهران، عروج، 1382، ج3، ص 154-161.
2. آژند يعقوب، در آمدي برتاريخ فراماسونري در ايران، ص 43 ومحيط طباطبايي، مجموعه آثار ميرزا ملکم خان ص ل، ج.
3. تفصيل ماجراي شهادت امير معصومشاهي در همين شماره آمده است.
 

منبع: نشريه 15 خرداد شماره 7